عقده ای:
آرزو دارم که بازیگر شوم / ناگهان یک آدم دیگر شوم!
اندکی تغییر در نامم دهم / حالتی زیبا به اندامم دهم!
بهر کسب نقش های سرسری / می روم هی دوره ی بازیگری
از خودم بیننده را راضی کنم / نقش های آبکی بازی کنم!
می روم هر هفته جشنی مختلط / می کنم تفریح های مرتبط!
عینکِ دودی گذارم روی سر / باشد از من هر کجا عکس و خبر
می دهم سکه به یک تحریریه / تا که عکسم را زند در نشریه
[ادامه متن . . .]
عقده ای:
آرزو دارم که بازیگر شوم / ناگهان یک آدم دیگر شوم!
اندکی تغییر در نامم دهم / حالتی زیبا به اندامم دهم!
بهر کسب نقش های سرسری / می روم هی دوره ی بازیگری
از خودم بیننده را راضی کنم / نقش های آبکی بازی کنم!
می روم هر هفته جشنی مختلط / می کنم تفریح های مرتبط!
عینکِ دودی گذارم روی سر / باشد از من هر کجا عکس و خبر
می دهم سکه به یک تحریریه / تا که عکسم را زند در نشریه
روز و شب درباره ی هر خیر و شر / می کنم پیوسته اظهار نظر!
تا که باشم پیش مردم با کلاس / می روم دنبال طراح لباس
همزمان شش نقش بازی می کنم / در کنارش خانه سازی می کنم
هرکجا با ژستِ فردی با سواد / می کنم از منتقدها انتقاد
از همه جا می پذیرم کار، هی / نقش خود را می کنم تکرار، هی!
می روم با پوشش و تیپّ خفن / جشن اسکار و مراسم های کَن!
پوششم را شکلِ مخصوصی کنم / با همه یکبار روبوسی کنم!
یا از ایران می روم آنسوی آب / می پذیرم نقش های بی حجاب!
عشق و حالِ خوب و کافی می کنم! / عقده هایم را تلافی می کنم!
معترض را من بگویم: « کاسه لیس! / از تحجر دور باش و هیس هیس
حرف های سنتی را ترک کن / ژست روشن فکری ام را درک کن!»
عقده های دیگری دارم هنوز / من ستاره هستم اما توی روز!