با اجازه از « رهی معیری!»:
گربه ی دم بریده را مانم!/ مرد خشتک دریده را مانم!
همه جا انتشار اسم من است! / تا حدودی « پدیده » را مانم!
به خدا زندگی جرم داده! / آنچنان که جریده را مانم!
می نشینم فقط ردیف جلو / شاعر برگزیده را مانم!
پیش بازاری اعتبارم نیست / چک بی جا کشیده را مانم!
نکته ی نانوشته می باشم / صحبت ناشنیده را مانم
ظاهرم حق و باطنم باطل / مؤمن بی عقیده را مانم!
الغرض گرچه بنده « خوشحالم » / آدم غصه دیده را مانم!