بوی عیدی،بوی توپ، بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور
برق کفش جفتشده تو گنجه..
[ادامه متن . . .]
بوی عیدی،بوی توپ، بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور
برق کفش جفتشده تو گنجهها
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آبتنی
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
[لینک]

1392/01/2 - 12:3نمیدونم ترجمه نداره...مخاطب خاصم نداره..
1392/01/3 - 22:3"دیگه بت تورو واسه خودم شکستم/دفتر عشق تورو دیگه بستم".... اینو دوس داشتم
1392/01/3 - 23:3واسه یه لحظه یه حرف بی معنی زدی...
1392/01/4 - 20:3من اینجاشو دوس دارم
توهمین لحظات آدم طرف مقابلشو میشناسه...
کسی که همش داره نقش بازی میکنه و...از دستش در میره خودشو نشون میده..در مورد خیلیا صدق می کنه متاسفانه...یهو ازش میترسی چشات باز می شه..بعضی وقتا که همونجا باید خدا رو سجده کرد که فهمیدی!