بخش هماتو بود ... هرچی این ور و اون ور و دیدن یه لام خون محیطی نبود که استاد بخواد نشونمون بده ! دستشو بلند کرد تا چند سی سی از خون مهربونشو روی لام بکشه و همه با هم نگاه کنن..... سلول های لعنتی..... روز لعنتیی .... لام لعنتی....
یه لام دیگه ..... هزار تا لام دیگه هم بکشی باز ALL همون ALL می مونه .... باز همون سلول های لعنتی....

درمان ... دارو ... کمورادیو... پیوند..
[ادامه متن . . .]
بخش هماتو بود ... هرچی این ور و اون ور و دیدن یه لام خون محیطی نبود که استاد بخواد نشونمون بده ! دستشو بلند کرد تا چند سی سی از خون مهربونشو روی لام بکشه و همه با هم نگاه کنن..... سلول های لعنتی..... روز لعنتیی .... لام لعنتی....
یه لام دیگه ..... هزار تا لام دیگه هم بکشی باز ALL همون ALL می مونه .... باز همون سلول های لعنتی....

درمان ... دارو ... کمورادیو... پیوند... جراحی.... امید.... ریجکت
و دوست مهربونم رفت ... رفت ....رفت
و من دیگه هرگز خوب نخواهم شد


بسیار عالی
1393/02/15 - 4:5