اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بستو بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
…..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی برداردتو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کم..
[ادامه متن . . .]
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بستو بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
…..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی برداردتو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدندو یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگرترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مراآن گاه نمی دانم به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت...!!!!